غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

آنجا کجاست؟ آخر دنیاست زیر خاک

زیر خاک

آنجا کجاست؟ آخر دنیاست زیر خاک

آنجا دوباره یک نفر از ماست زیر خاک

حال کداممان به گمان تو بهتر است؟

ما با همیم و او تک و تنهاست زیر خاک

دلداری ام به دیدن فردا چه می دهی

وقتی امید دیدن فرداست زیر خاک؟

از دیده خون چگونه نبارند بر زمین

آنها که پاره ی تن آنهاست زیر خاک؟

این باغ را که با گل ما رونقی گرفت

گلچین باسلیقه ای آراست زیر خاک

از من اگر نشانی سرراست خواستی

دادم تو را نشانی سرراست زیر خاک

از دست رفت جان عزیزم به جان تو

گفتی کجاست جان تو؟ آنجاست زیر خاک

وحید عیدگاه

من که دائم پای خود دل را به دریا می‌زنم - کاظم بهمنی

من که دائم پای خود دل را به دریا می‌زنم
پیش تو پایش بیفتد قید خود را می‌زنم

کعبه‌ای در سینه‌ام دارم که زایشگاه توست
از شکاف کعبه گاهی پرده بالا می‌زنم

این غبار روی لب هام از فراق بوسه نیست
در خیالم بوسه بر پای تو مولا می‌زنم

از در مسجد به جرم کفر هم بیرون شوم
در رکوعت می‌رسم خود را گدا جا می‌زنم

اینکه روزی با تو می‌سنجند اعمال مرا
سخت می‌ترساندم لبخند اما می‌زنم

من زنی را می‌شناسم در قیامت بگذریم
حرف‌هایی هست که روز مبادا می‌زنم