غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

ناودانها شر شر باران بی صبری است

ناودانها شر شر باران بی صبری است
آسمان بی حوصله، حجم هوا ابری است


کفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری است

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری است

و سرانگشتی به روی شیشه های مات
بار دیگر می نویسد: "خانه ام ابری است"

قیصر امین پور

این منم در آینه، یا تویی برابرم؟

این منم در آینه، یا تویی برابرم؟
ای ضمیر مشترک، ای خودِ فراترم!
*
در من این غریبه کیست؟ باورم نمی‌شود
خوب می‌شناسمت، در خودم که بنگرم
*
این تویی، خود تویی، در پس نقاب من
ای مسیح مهربان، زیر نام قیصرم!
*
ای فزون‌تر از زمان، دور پادشاهی‌ام!
ای فراتر از زمین، مرزهای کشورم!
*
نقطه‌نقطه، خط ‌به‌خط، صفحه‌صفحه، برگ‌برگ
خطّ رد پای توست، سطرسطر دفترم
*
قوم و خویش من همه از قبیله‌ی غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم
*
سال‌ها دویده‌ام از پی خودم، ولی
تا به خود رسیده‌ام، دیده‌ام که دیگرم
*
دربه‌در به هرطرف، بی‌نشان و بی‌هدف
گم شده چو کودکی در هوای مادرم
*
از هزار آینه توبه‌تو گذشته‌ام
می‌روم که خویش را با خودم بیاورم
*
با خودم چه کرده‌ام؟ من چگونه گم شدم؟
باز می‌رسم به خود، از خودم که بگذرم؟
*
دیگران اگر که خوب، یا خدا نکرده بد
خوب، من چه کرده‌ام؟ شاعرم که شاعرم!
*
راستی چه کرده‌ام؟ شاعری که کار نیست
کار چیزی دیگری است، من به فکر دیگرم!
قیصر امین پور

ای عشق، ای ترنم نامت ترانه ها

ای عشق، ای ترنم نامت ترانه ها
معشوق آشنای همه عاشقانه ها


ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانه ها

با هر نسیم، دست تکان می دهد گلی
هر نامه ای ز نام تو دارد نشانه ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشه گندم به دانه ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگِ کرانه ها

باران قصیده ای است تر و تازه و روان
آتش ترانه ای به زبان زبانه ها

اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بی کرانه ها

کوچه به کوچه سر زده ام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زده ام سر به خانه ها

یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه ها...

قیصر امین پور