غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام


دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام


بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام


از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام


تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام

محمد علی بهمنی

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم


دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم


نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم


چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

محمد علی بهمنی