غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

باد می آید و از قافیه ها می گذرد

باد می آید و از قافیه ها می گذرد

از غزل های من زخم نما می گذرد


باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر

نرم می آید و از بغض خدا می گذرد


بوی آویشن کوهیست که می آید یا...

باد از خرمن موهای رها می گذرد؟


زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش

شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد


چند قرن است که یلدای من کهنه چنار

به غزلخوانی چشمان شما می گذرد


باد می آید و «رخساره برافروخته است»

شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»


حامد عسکری

ماه است و آفتابی ام از مهربانی اش

ماه است و آفتابی ام از مهربانی اش
صد کهکشان فدای دل آسمانی اش

*
بی دست می خروشد و دریا کنار اوست
ای عشق آتشین، به کجا می کشانی اش؟

*
ای چه پیاده ای است خدایا؟ سواره ها
ماتند از جلال رخ ارغوانی اش

*
دست از حیات شست که آب حیات شد
این خاک مرده زنده شد از جانفشانی اش

*
از خود عبور کرد و نوشتند رودها
با اضطراب، چشمه ای از پهلوانی اش

*
از خود عبور کرد و درختان قلم شدند
در اشتیاق دم زدن از زندگانی اش

*
از خود عبور کرد و ملائک رقم زدند
با خون و اشک، اندکی از بی کرانی اش

*
از خود عبور کرد و شنیدند بادها
از سمت سروهای پریشان، نشانی اش

*
تیر از کمان جدا شد و بر خاک، خون نوشت:
این چرخ پیر، شرم نکرد از جوانی اش

*
باران گرفت باز و پس از گریه دیدنی است
در چشم من، تجلّی رنگین کمانی اش

*
چشم مرا به چهره ی خورشیدی اش گشود
ماه است و آفتابی ام از مهربانی اش
قربان ولیئی

به دوست داشتن مرد بستگی دارد

به دوست داشتن مرد بستگی دارد

به انتهای شبی سرد بستگی دارد

*

که عاشقش شده باشم که عاشقم شده با ...

که دستهای زن از درد ... بستگی دارد

*

به عشق، به هیجان، به خدا، به چیزی سفت

به آنچه مرد نمی کرد بستگی دارد!

*

به آنچه مرگ مرا برد قابل ربط است

به آنچه عشق تو آورد بستگی دارد

*

تمام صحنه ی بی اتفاق من... و شما

به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد

*

غزل تمام شده... و ادامه ی این شعر

به لحن واژه ی «برگرد» بستگی دارد

سید مهدی موسوی