غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

غزل معاصر

گلچینی از بهترین اشعار و غزل های معاصر و کهن

آن ماهی ام که گوشه ای از حوض، مرده ام

آن ماهی ام که گوشه ای از حوض، مرده ام
بیچاره آن دلی که به دریا سپرده ام


بی تاب، مثل شعر به کاغذ نیامده
شرمنده مثل نامه ی برگشت خورده ام


از بس که زخم بود برآن، جا نیافتم
تا بار عشق را بگذارم به گُرده ام


ای باغبان ! مزاحمتم را به دل مگیر
از باغ، غیر حسرت چیدن نبرده ام


می ترسم ای رفیق! تو هم مثل خاک سرد
وقتی مرا به دل بسپاری که مرده ام!
میلاد عرفان پور

آهندل خودشیفته‌ی کافر مغرور

آهندل خودشیفته‌ی کافر مغرور
دور است که یادی کند از عاشق مهجور ...


می‌گفت: در این شهر، که دلباخته‌ام نیست؟
آنقدر که محبوبم و آنقدر که مشهور


گفتم که تو منظور من از اینهمه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟!


من شاعر دوران کهن بودم و آن مست
آمد به مزار من و برخاستم از گور


بار دگرش دیدم و در نامه نوشتم:
نزدیک رقیبانی و می‌بوسمت از‌ دور ...


بر عاشق دل‌نازک خود رحم نکردی
آهندل خودشیفته‌ی کافر مغرور!
سجّاد سامانی