این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است
که به عشق تو بشر قاری قرآن شده است
مثل من باغچه خانه هم از دوری تو
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است
بس که هر تکه آن با هوسی رفت، دلم
نسخه دیگری از نقشه ایران شده است
بی شک آن شیخ که از چشم تو مَنعم میکرد
خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است
عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او
نرده پنجرهها میله زندان شده است
عشق زاییده بلخ است و مقیم شیراز
چون نشد کارگر آواره تهران شده است
عشق دانشکده تجربه انسانهاست
گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است
هر نو آموخته در عالم خود مجنون است
روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است
غلامرضا طریقی
فکرش نباش مال کسی جز تو نیستم
دیگر به فکر هم نفسی جز تو نیستم
عشق تو خواست با تو عجینم کند که کرد
وقتی به عمق من برسی جز تو نیستم
بعد از چقدر این طرف و آن طرف زدن
فهمیده ام که در هوسی جز تو نیستم
یک آسمان اگر چه به رویم گشوده اند
من راضی ام که در قفسی جز تو نیستم
حالا خیالم از تو که راحت شود، عزیز!
دیگر به فکر هیچ کسی جز تو نیستم
مهدی فرجی